دار الجنون
دگر در مان دردش دیر شد دل چه زود از سیرعالم سیر شد دل دل پیران جوان دیدم ولی من جوان بودم که ناگه پیر شد دل منم تنها،در خیابانهای شلوغ ...آسمان تاریک وغمگین است گوئی که از کسی گرفته است زبان برای سخن گفتن ندارد ولی برای زمین گریه میکند...زمین؟؟؟اونیز بی زبان است تنها هدیه او در مقابل اشک آسمان نشان دادن گلهای بهاریست تا شاید آسمان را شاد کند!!!!اسمان دلتنگ است آیا میشود؟؟؟
نوشته شده در شنبه 90/1/6ساعت
7:53 عصر توسط تنها نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |